یکم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گفتیم که برای روستاها باید خیلی کار کنیم تا از کوچ روستاییان به شهرها پیشگیری کنیم. حالا انصافِ ماجرا این است که بگوییم؛ برای روستاها- در همه این سالها- خیلی خیلی کار شد. با این همه، اما نتوانستیم جلو موجِ مهاجرتِ اهالی روستا را بگیریم... م. فکر میکنید، چرا؟
دوم. اصطلاحِ «مهاجرت بیرویه» از روستا به شهر را شنیدهاید؟... «سعید رضا جندقیان بیدگلی» معاون دهیاریهای سازمان شهرداریها و دهیاریهای وزارت کشور دراین باره میگوید: «کلمه سخیفی در ادبیات جغرافیایی سکونت وارد شده با نامِ مهاجرت بیرویه. این مهاجرتها اما نه تنها بی رویه نیستند که منطبق بر رویهاند، چون انسانها هوشمند هستند، اندیشه دارند و متناسب با اندیشه برای کسب درآمد بیشتر، رسیدن به ثبات و امنیت بیشتر، تحصیلِ فرزندان و برخوردار شدن از بهداشت و درمان مناسبتر مهاجرت میکنند.» (ایرنا).
سوم. از توسعه پایدارِ روستا چه میدانیم؟... گویا از سال ۱۳۲۷ خورشیدی، اولین برنامه توسعه روستایی کشور تدوین شده است. اما تا به امروز، شاهد پدیده روزافزونِ مهاجرتِ روستاییان به شهرها هستیم. معنای دیگرِ این سخن، آیا این نیست که جاذبههای شهری- همواره- از جاذبههای روستایی بیشتر و فریبندهتر بوده؟
چهارم. «توسعه روستایی» نسبت به توسعه شهری، اولویت و تقدم دارد، زیرا راه حل نهاییِ مسئله بیکاریِ شهری، بهبود محیط روستایی است... ت. این را «مایکل تودارو» اقتصاددان میگوید. (پور رجب، ۱۳۸۹).
پنجم. «بانک جهانی به این باور رسیده که توسعه روستایی، راهبردی برای بهبود زندگیِ روستاییان و کوششِ همه جانبه برای کاهش فقر است که با افزایش تولید و بهبودِ بهره وری در روستا ممکن میشود.» (مقاله توسعه روستایی و نقش آن در توسعه ملی، قادری رضا و ایوب حاجیزاده).
ششم. روستا چگونه رشد میکند؟... مسلم نوری، استاد جغرافیا در دانشگاه میگوید: «توسعه روستاها با حمایت از تولید و کارآفرینی محقق میشود.» (ایسنا، ۹۴).... برای «کارآفرینیِ روستایی» تاکنون چه کردهایم؟
هفتم. احوالم بسی خوش میشود، وقتی میبینم روستاییها چشم به راهِ بخشنامهها و افاضاتِ دولتی نمیمانند و خودشان پیشقراولِ گردشگریِ روستایی میشوند. میآیند و در زادگاه شان، اقامتگاهِ بومگردی و «مسافرکاشانه» راه میاندازند و از جماعتِ شهری با خوراکیهای ارگانیک استقبال میکنند و درکنارش، صنایعدستیشان را میفروشند. همچنین کیفورتر میشوم، وقتی میبینم شهریها دست به جیب میشوند و برای یک شب خوابیدن، زیرِ آسمانِ پرستاره روستا و در همسایگیِ آغل گاو و گوسفندها هزینه میکنند و لذت و کیفِ نابِ آن را به یک شب خوابیدن در هتلِ پنج ستاره هم نمیدهند.
هشتم. رسانهها در کجایِ توسعه روستایی ایستادهاند؟... یک پژوهش میگوید: «روستاییان در تولید برنامهها و محتوای آن هیچ نقشی ندارند و کارشناسان رسانه، بیشتر بیتوجه به نیاز روستاییان و بدونِ شناخت کافی از ویژگیهای روستا به تولید برنامه میپردازند که برای روستاییها غیرقابل استفاده است.» (کارکردِ وسایل ارتباط جمعی در افزایش آگاهی اقتصادی روستاییان/ رحمانی فضلی عبدالرضا و سیما بوذری).
نهم. کدام فیلم سینمایی را در سالهای اخیر- دیدهایم که قهرمانش یک جوانِ روستایی باشد یا به دور از شعارزدگی به زیستِ روستایی بپردازد؟... بیشک میدانید مرادم آن فیلمهایی نیست که تعقیب و گریزِ «آدم خوبه» و «آدم بده» به یک روستا کشیده میشود و در کنار نهرِ آب قریه، یکدیگر را چاقو چاقو میکنند!
دهم. امروز باید یادی هم از عشایرِ نازنین کنیم. برای این ذخایر انسانیِ ارزشمند، با آن خُرده فرهنگهای ناب، چه کردهایم؟ همانها که - به معنای واقعی کلمه- «ژن خوب» دارند. همانها که ییلاق و قشلاق شان، کهنترین شیوه زیستِ بشر است.
یازدهم. زندگیِ عشایری در ایران با چالشهای فرهنگی روبهرواست. حمید پوردیان، پژوهشگر تاریخ بومی کهگیلویه و بویراحمد میگوید: «با سست شدن اعتقاداتِ اصیلِ ایلی و صداقت و محوریتِ ریش سپیدی، شاهد ماجراهای غریبانه تری برای عشایر هستیم.» (پایگاه ایل بانو).
دوازدهم. اگر از همه جا و همه چیزِ روستا بگویم و بنویسم اما از «دخترکانِ روستا» سخن نگویم، حقِ مطلب را ادا نکردهام. پس این را هم بشنوید که حال و روزِ «دخترانِ قریه» خوش نیست. از همان وقت که پسرانِ روستا برای درس خواندن به شهر رفتند و پزشک و استادِ دانشگاه شدند و با دخترهای شهر وصلت کردند و دخترعموی با کمالاتِ خودشان را در روستای زادگاه شان، چشم به راه گذاشتند. پسرها رفتند و دخترها در پشتِ پنجره خانه پدری، چشم انتظار ماندند و اشکهاشان را هیچ کس ندید... د. باور کنیم، «قصه دخترانِ تنهای روستا» به اندازه حکایتِ خودِ روستا - و چه بسا بیش از آن- قصه پُر غصهای است.
سیزدهم. فراموش نکنیم، مردمان روستا و عشایر، بسی کمتر از شهریها زباله تولید میکنند و به پولِ نفت، کمتر دلبستهاند. همین دو علت، برای تمام قد ایستادن در برابرشان و کلاه از سر برداشتن، آیا بَس نیست؟
چهاردهم. زنده یاد قیصر امین پورِ نازنین میگوید: خدا روستا را / بشر شهر را / ولی شاعران، آرمانشهر آفریدند/ که در خواب هم/ خواب آن را ندیدند!
منبع: روزنامه قدس
انتهای پیام/
نظر شما